در دانشگاه به قول خودش روشنفکر بود.
یک روز فهمید که من بسیجی هستم.
جلوی جمع برگشت گفت: شنیده ام توهم چماق بدستی؟
گفتم بله چماق بدستم. زمان دفاع_مقدس که امثال تو سوراخ موش اجاره می کردند
چماقمان را برداشتیم و به شکل اسلحه در آوردیم و برای شماها سینه سپر کردیم.
بعد از دفاع که شما ها دنبال عشق و حالتان بودید چماقمان را دست گرفتیم و شکل کلنگ در آوردیم
و شروع به آبادانی کشور و ساختن سد ها و جاده ها و نیروگاه ها کردیم.
وقتی زلزله بم و سیل گلستان و زلزله آذربایجان و ... آمد و شماها در خانه های خود لم می دادید
و فریاد انسان_دوستی سر می دادید چماق هایمان را برداشتیم و به شکل برانکارد در آوردیم
۲۹ فروردين ۹۶ ، ۲۰:۱۱